چهارشنبه، دی ۱۳، ۱۳۸۵

دلم میخواست اینو روز شاهنامه خوانی بسوتیم ولی بقیه موافقت نکردن
حالا فریادش میزنم
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم
چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد
به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی
دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من
سکوت مرگبارم را

دکتر شریعتی