یکشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۴

وبار دیگر وسوسه رسیدن
و دغدغه زایش فاصله ها
آنجا که در بطن فاصله ای مشکوک خویشتن فراموش خواهد شد
ودر نگاهی به دوری رسیدن جنگیدن آغاز
آنگاه که هجوم دلالان رهگذر من خویش را به مسلخگاه تن می برد
وزمان را بر صلیبهای تبلیغاتی معلق وا می گذارد
اما من آمده ام و من آماده ام تا شدن را در راهی دراز
در فراسوی توانستن بپیمایم خواستن را به صداقت خواستن مقدس سازم
و خورشید را با اولین زخم تلالواش بر پیکر پاره ابرهای کبود به حکومت نشانم
آنگه آسمان به یاد خواهد آمد و زمین از شوق حضورش خواهد رقصید
وراه آفتاب از آسمان به زمین بی ریا و بی تکبر کشیده خواهد شد
آنهنگام زندگی دگرگونه رقم خواهد خورد
نه بر حاله ای از ستارگان آسمانی و نه با کشف اتم بر دستان قدرتمند زمین
که سفری زندگی را معنا می کند
سفری در راهی پیدا
راهی از آمیزش عاشقانه خاک و خورشید

هیچ نظری موجود نیست: