سه‌شنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۵

تونلهای وحشت را از سر رسیدن به آینده به عقب می رانیم
در فاصله سیاه اکنون تا عمر قدیسان همچون راهنمایان مرموز
راههای طی نشده در لفافه سخن گفتن را به طعم ادعاهایی دروغین
به نوزادانی که در آغوش مادران خویش از خوردن پستانهای
شیرین محروم می شوند می آموزند
ادعاهایی که در فاصله عمر تا اکنون نوشته شد بر رگهایمان
رگهایی خالی از خون و غیرت
به همان سان که نوشته می شود سازگاری انگل با دنیای خویش
دیر زمانی ست که مضطربیم
دلشوره ای که در نا کجا آباد دالانهای تاریک
از سر رسیدن یا نرسیدن به آن کجا آبادهای دروغین زندگی
به هزار تکه های اصالت آدمی تحمیل می شود
ودر این بده-بستان تاریخی تخمیر خواهد شد حقیقت من
ومن همچون مصلوب شدگان از دنیا رانده شده
از یاد خواهد برد شکوه همخوابگی را به همان قوت
که به یاد خواهد داشت اصالت وجودی روسپیگری را
و اینست ترس از نرسیدن با مصدری مأیوسانه در بستر آینده ای تاریک

۲ نظر:

ریرا گفت...

to chegoone zistan ra be man be man biamooz. chegoone mordan ra khod khaham amookht

ناشناس گفت...

برمی گردم...