شنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۴

فراری


سایه های مبهمی که ظالمانه فرداها را خواهند ساخت وترس
ترس ازهجوم خاطرات حادثه ای به تاریکی فاصله ها
که فرار رادر سایه روشنهای فردا سبب خواهد شد وفرار
فرار چه بزرگ است اگر خویشتن خویش را بر خاکسترهای حماقت
که خود را چون روسپیان گیج و منگ بربوسه های شیرین باد می سپارند
جا گذارم
کمکم کن کمکم کن تا فرارم نه از برای بودن تو
بودنی که شدن را باید تا نا کجا آباد بدود
که از برای ایستادن برای فریاد زدن
واز سر حس زیبای عریان شدن باشد

هیچ نظری موجود نیست: